کد مطلب:150268 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:243

مقدمه چگونگی نگرش به تاریخ
آری تاریخ یعنی تعیین و تحدید «وقت» از ریشه «ارخ» و «ورخ» است، و این تعیین وقت یا حضوری است و یا حصولی.

یاد از گذشته در صورتی كه با واسطه باشد «حصولی» است و اگر بی واسطه باشد «حضوری» است. پس تاریخ می شود «وقت یابی» حال یا به صورت حصولی و مفهومی و یا به صورت حضوری و وجودی. یعنی یك وقت خبردار می شویم كه در گذشته چه گذشت و یا یك وقت، در آن «وقت» و زمانه خود را حاضر می كنیم و با آن «وقت» زندگی می كنیم و این نوع وقت یابی یا تاریخ نگری هر چند نادر است ولی بسیار لازم و مفید است.

یاد حادثه كربلا در فرهنگ شیعه، یعنی آن طور كه شیعه با آن روبرو می شود، علم حضور تاریخ است یا یك تاریخ حضوری است. یعنی شیعه با «وقت یابی» كربلا در آن صحنه و وقت حاضر می شود. خود را در «وقت» اصحاب كربلا قرار می دهد و یا به تعبیر دیگر شیعه هنر چنین «وقت» یابی را در رویارویی با صحنه كربلا به دست آورده، همچنان كه نهضت كربلا به دست آورده، همچنان كه نهضت كربلا به امامت حسین علیه السلام هنر چنین «وقت دهی» را دارد.

پس تاریخ حضوری بازگشتش به تذكر و به وقت اصیل و زنده است. این است كه گفته می شود شیعه در همه دوران تاریخ حیاتش با نهضت كربلا و اصحاب كربلا «هم تاریخ» است، یعنی اصلا فاصله ای بین خود و آن حادثه احساس نمی كند، همچنان كه خود را بازیگر آن صحنه می یابد و نه تماشاگر، و این خاصیت «وقت» است كه فرهنگ عرفان تلاش دارد انسان را در آن قرار دهد و انسان را از زمان و


گذشته و آینده آزاد كند و به «وقت» آورد، لذا می گوید:



صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق

نیست فردا گفتن از شرط طریق



تاریخ حضوری عبارت است از «یاد وقت ساحت اقدس» و تاریخ حقیقی همین است و مقصود قرآن از طرح حادثه های تاریخی و همچنین هدف اولیاء از نظر به تاریخ، در این فكر و فرهنگ نهفته است. امیرالمؤمنین به امام حسین - علیهماالسلام - در آن نامه مشهورشان می نویسند: طوری در اعمال و افكار و آثار گذشتگان نظر كردم كه یكی از آنها به حساب می آیم و گویا با اولین و تا آخرینشان زندگی كرده ام.

حال در این مقدمه می خواهم خدمت خوانندگان عزیز عرض كنم كه اگر تاریخ توان چنین حضوری را در صحنه های گذشته به ما ندهد هر چه می خواهد باشد، چیزی نیست، چون آن تاریخ نگری و وقت یابی نتوانسته است زمان ها را درهم ادغام كند و ما را از «زمان فانی» به «زمان باقی» سیر دهد در حالی كه بحمدالله شیعه روی هم رفته به كربلا با نگرش زمان باقی می نگرد همچنان كه در نگاه دین - به خصوص در قرآن - به حادثه های تاریخی همین حضور با بركت مطرح است.

اگر در نگاه به كربلا این «هم عهدی» و «هم وقتی» با امام حاصل نشود، در واقع از كربلا چیزی گفته نشده است و آنچه هم كه گفته شده است كربلا نیست، سلام و صلوات خداوند بر ائمه معصومین ما كه نگذاشتند این نگاه حضوری به كربلا از دست برود و كربلا به عنوان آینه عبرت تاریخ نباید مورد غفلت قرار گیرد و هر كس، هر روز باید خود را در آن ببیند.

تاریخ حصولی، تاریخ فاقد فكر و ذكر و عزم است و به همین جهت هم قرآن «اساطیر الاولین» نیست بلكه كتاب «ذكر» است و داستان هایش توان به حضور بردن انسان را در محضر سنت های الهی دارد و گویا انسان را در حكم یكی از بازیگران آن صحنه قرار می دهد و سپس او را در رابطه با آن صحنه به تدبر وا می دارد.

بشری كه یاد از گذشته را به صورت حضوری از دست بدهد، در امروز هم نمی تواند درست زندگی كند و لذا گرفتار اساطیر الاولین می شود و حادثه های گذشته


را به صورت قالب های مرده می بیند و در این حال است كه نسبت انسان با خدا - خدایی كه در همه صحنه ها خود را به انسان می نمایاند - در همیشه ی زندگی فراموش می شود، چون «حضور» به «حصول» تبدیل شده و دیگر انسان در آن حال از «زمان باقی» محروم شده و گرفتار روزمرگی و زمان فانی است.

اگر بپذیریم هر حركتی در تاریخ نیاز به یك مفسری دارد كه روح و حیات حضوری آن حادثه را تفسیر كند در كربلا باید تفسیر اصلی حادثه را از زبان امام معصوم یعنی امام سجاد و امام باقر و امام صادق «علیهم السلام» گرفت. تاریخ نویسان تلاش كرده اند با زبان علم حصولی كربلا را بنویسند و در واقع كربلا را بمیرانند، ولی اما باقر علیه السلام با زیارت عاشورا كربلا را از نگاه حصولی نجات دادند و آن را با نگاه حضوری ترسیم فرمودند و لذا از این طریق كربلا نه تنها جزء زندگی هر شیعه می شود و نه تنها دیگر طرح كربلا خواب و حواله دادن انسانها به حوادث گذشته نیست بلكه در طول قرن ها خواب ها را به بیداری تبدیل كرده است و این است كه می یابیم كربلا نه تنها قصه گذشته نیست بلكه نه تاریخ امروز و فردا، بلكه تاریخ پس فردای ماست، پس فردایی كه هنوز افق های حضوریش برای این نسل پیدا نشده و فقط در انتظار فرج آن باید در امروز شكیبایی كند. كربلا ریشه ای است كه اگر بشر امروز از آن فاصله بگیرد، در عصر مدرنیته تماما پژمرده می شود - مثل بسیاری از ملت و تمدنها - و این همه امید به جهت تفسیر حضوری كربلا است در زیارت عاشورا، و به همین جهت آن زیارت را با سلام آغاز می كنی. راستی مگر جز این است كه انسان به كسی سلام می كند كه حاضر است؟

نگاه حصولی به تاریخ، نگاه به پوسته بی جان حوادث گذشته است و چنین نگاهی نمی تواند فریادی بر نفس اماره بشر امروز باشد تا غرور او را بشكند و سنن پروردگار عالم را در پیش روی او حاضر نماید، یعنی با نگاه حصولی به كربلا، كربلایی دیگر به پا نخواهد شد و بشر امروز در رابطه با لاابالگیری خود، خود را همدوش و هم سرنوشت با یزید احساس نمی كند.

نگاه حضوری به تاریخ موجب خوف اجلال یعنی حیرت و هیبت در مقابل


پروردگار و در نتیجه اسقاط اضافات و ترك تعلقات و تعینات موهوم می شود، چون خود را همراه و روبرو با حقیقتی جاری در هستی می یابد كه باید خود را نسبت به آن حقیقت فعال تنظیم كند و این است شرایطی كه سرانجام وارستگی و انس به حق موجب می شود.

در نگاه حضوری به كربلا یك احساس همدلی و «هم وقتی» برای همه انسان ها با حضرت حسین علیه السلام و یك تنفر عمیق نسبت به همه شخصیت های جبهه مقابل حاصل می شود و انسان سازی كربلا از اینجا شروع می شود و در نتیجه كربلا خزینه اسرار و ورود در یك زندگی بی نهایت معنوی خواهد شد.

آری آنچه در مباحث «كربلا مبارزه با پوچی ها» در جلو چشم من بوده تقلا كردن در چنین نگاهی است به كربلا، و امید فراوان و خواهش شدید دارم كه با تمام وجود و با چنین نگاهی در سطور این كتاب سیر كنید. آن وقت آن چه شما را حاصل شد گواریتان باد و باز سال بعد با حضوری جدید در این سطور سیر كنید، آن وقت آن چه شما را حاصل شد بازگوارایتان باد، خدا را! خدا را! كه نگاه حصولی، نگاه شما شود و یا مطالب این كتاب را با حافظه بخوانید و به حافظه بسپارید.

طاهرزاده

سال 1382